مفعول و فاعلات و فعل آفریده شد
پلکی زدی و معجزهای را رقم زدی
از برق چشمات زحل آفریده شد

سلام یا علی ابن موسی الرضا
آقا جون دلم میخواست امروز تو صحن چلچله ها بودم و دلمو رها می کردم وسط اون همه اشاره عیدیشو ازتون بگیره،یا امام رضا دلم لک زده واسه وصله زدن اشکام به ضریحتون،بی قرار اون لحظه ایم که امن یجیب بخونم و دستامو گره بزنم به پنجره فولادتون و دخیل آرزوهامو ببندم تا قفل سینمو باز کنید و بارون محبتتونو بپاشونید روی دل غبار گرفتم و یه دستی بکشید تا شاید بوی خاک نم زده ی دلم کمکی بکنه واسه برگشتنم...
یادش بخیر بچگی هام؛صحن ایوون طلا،عطر گلاب قبل زیارت،دویدن دنبال کفترایی که مشغول دونه خوردن بودن،آخی...عجب صفایی داشت اونم پا برهنه روی سنگای مرمری...
هنوز شیرینی اون روزا توی دلمه،سوار دوش بابا شدن تو شلوغی های حرم،صدای نقاره خونه ها وقت اذان،قُلُپ قُلُپ آب سقاخونه،قول های بچه گونه ای که تو حرم میدادم و وقتی میرسیدم خونه...
یا امام رضا،قربون سخاوت و کرمتون
آقا جون عیدی امسال منو صفا و صمیمیت بچگی ها و معصومیت و صداقت اون روزا قرار بده تا دل زنگار گرفتمو صاف کنم با خلوص و ساگی...
میلاد هشتمین حجت سرمد، نگین درخشان وطن
السلطان ابا الحسن، حضرت رضا (ع) مبارک باد